Çarşamba, Mart 15, 2006

كوره سونلي هاي آذربايجان
يا
اوغوزهاي چپني[1]
دكتر توحيد ملك زاده ديلمقاني
Tohidmelikzade@yahoo.com

يكي از طايفه هاي مشهور آذربايجان با جمعيتي بالغ بر يكصد هزار نفر طايفه كوره سونلي مي باشد كه در مناطق غربي آن در محدوده شهرهاي خوي، سلماس و اورميه ساكن مي باشند. روستاهاي يئستكان yestikan ، ديزه Dizə، بابكان Babkan، قره تپه Qərə təpə ، قوطور Qotur ، Esteran ائستئران ، Məxin مخين, Raviyan راويان ، Zeri زئري ، küküt كوكوت ، Hindivan هينديوان , Almalı آلمالي , Zeyvə زئيوه ، körpiran كؤ رپيران ، در خوي روستاهاي آلا سورمه Ala sürmə ، حاق وئران Haqveran ، شيره كي Şirəki ، سيلاو Silav، هود ه ر Hödər، چيچه ك Çiçək ، ريك آوا Rikava ، وردان Vərdan، سه ره مئريح Sərəmerih، شئيدان Şeydan و ايستي سو İsti su ، مافي كندي Mafıkəndi ، كانيان Kanyan ، شكر يازي Şəkəryazı ، قولان Yengicə يئنگيجه ، Qolan آغ زيارت Ağziyarət در سلماس و روستاهاي قولونجي Quluncu ، خه نه يه Xənəyə ، بالوو Mirava ميرآوا ، Balov قيزيل آشيق Qızıl aşıq نئيبين بالانيش در اورميه كوره سونلي نشين مي باشند.
تاريخ استقرار اينان در آذربايجان معلوم نيست. گرچه پاره اي از افراد تحصيل كرده كوره سونلي معتقدند اينان بقاياي آذربايجانيان قبل از قبول مذهب تشيع مي باشند ولي سكونت اين تركان قبل از ورود به مناطق غربي آذربايجان در اطراف درياي سياه محرز مي باشد. با توجه به نقش بسيار كمرنگ اين طايفه در معادلات سياسي آذربايجان پيدا كردن رد پاي اين قبيله بسيار دشوار مي باشد. اتيمولوژي اين طايفه نيز جنجال بر انگيز مي باشد. براي اولين بار پژوهش نه چندان مستند و علمي اين طايفه در تركيه توسط محققين ارتش تركيه بررسي مي شود. در اين گزارش از كوره سونلي ها تحت عنوان ( خوراسانلي ) كه هنوز مليتشان مشخص نيست نام برده مي شوند. به نوشته اين كتاب بر اساس اعتقاد كوره سونلي هاي سلماس اينان از قفقازيه به سلماس كوچيده اند و سلماسي ها به مناسبت اينكه رئيس اينان حسن بيك نامي بوده و از قضا كور هم بوده اين قبيله تازه رسيده را كور حسنلي گفته اند ! . اين كلمه بعدا به كوره سونلي تغيير نام داده است[2]!!.

نگاهي به تاريخ عمومي تركان كوره سونلي

يكي از وقايع مهم اواسط دوره حكومت صفويه در آذربايجان ورود جلالي ها به آذربايجان و در اين ميان حركت طايفه « كوره سون/كوره سين » لي به سلماس و استقرار انها در سلماس بود. كوره سينلي ها از ايل چپني يكي از 24 قبيله اوغوز بودند كه تعدادي از آنان بعد از اسلام به آناطولي آمده بودند. نام چپني ها قبل از اسلام در كتيبه هاي كول تيقين و يئني سئي و بعد از اسلام در كتاب ديوان لغات الترك محمود كاشغري و جامع التواريخ فضل الله همداني و شجره تراكمه قاضي بهادر خان همراه با شكل طمغا و مهرهايشان آمده است. اينان قبل از صفويه در آناطولي در جنوب درياي سياه در منطقه «گيره سون» تركيه زندگي مي كرده و تمايلات صوفيانه داشتند . همين امر سبب بروز اختلاف ها و تنش هايي بين عثماني هاي طرفدار شريعت و چپني ها يا كوره سونلي هاي بعدي طرفدار طريقت گشت. بر اساس نوشته هاي ولايت نامه از كتاب اهل طريقت ، چپني ها از مريدان اوليه حاجي بكتاش ولي بودند.
در سال 1279 ميلادي چپني ها بصورت دسته جمعي در سينوپ در كنار درياي سياه ديده مي شوند . در تاريخ منطقه از درگيري چپني ها با حكام طرابوزان سخن به ميان آمده است .
چپني ها در زمان اوزون حسن به حكومت آق قويونلوها پيوستند كه در رأس انها ايل – آلدي بگ قرار داشت . در زمان صفويه نيز چپني ها زير فرمان امپراطوري صفوي قرار داشت . باقي چپني هاي ساكن عثماني در جنگهاي مختلف عثماني – صفوي به نفع صفويان وارد جنگ مي شدند. مثلاً در يكي از جنگها قلعه ارجيش Erciş را تسليم صفويه نمودند . در سال 976 ( 1568) به فرمان سلطان عثماني تمام چپني هاي وان از منطقه هم مرز آذربايجان اخراج شدند . در زمان سلطنت سلطان طهماسب در ميان افراد گارد شاهي ، نفراتي از چپني ها هم ديده مي شوند . در وان عليرغم تضييق عثماني ها به آنها از نفوذ چپني ها كاسته نشده بطوريكه در سال 955 (1548) در زمان سلطنت سلطان سليمان قانوني ، حاكم وان از تركان چپني بود و جالب اينكه در عين زمان حاكم اورميه سليمان چلبي نيز از تركان چپني بود وي در جنگ با عشاير كرد كشته شده .[3]
پس از ورود چپني ها به سلماس محتملا در قرن شانزدهم ميلادي از آنجايي كه اينان از محال « گيره سون » عثماني (شمال شرق آناطولي ) آمده بودند در ميان مردم آذربايجان به گيره سون لي يا كوره سونلي مشهور شدند.
لهجه اهالي محال كوره سونلي سلماس مابين لهجه آذربايجان و آناطولي مي باشد. فولكلور اينان نيز عيناً مانند ساير مردم آذربايجان و آناطولي مي باشد.

نگاهي به فرهنگ عمومي تركان كور ه سونلي
فرهنگ كوره سونلي ها چيزي جدا از فرهنگ عمومي تركان و از جمله محل سكونتشان آذربايجان نمي باشد. اينان همچون ساير آذربايجانيان و تركان جهان به ادبيات شفاهي و از شاخه هاي آن ادبيات عاشيقي عشق مي ورزند. داستان ليريك ( اصلي و كرم ) و داستان حماسي كور اوغلو در ميانشان به حدي رايج و دوست داشتني است كه نام قلعه اي مستحكم در محل سكونتشان را به نام كور اوغلو ناميده اند. قيز قالاسي و اوغلان قالاسي نيز از زير مجموعه هاي اين قلعه مستحكم مي باشد[4] .در موضوع ادبيات عاشيقي نيز عاشيق بهلول و عاشيق مناف جزو نام آورترين عاشيق هاي آذربايجان مي باشند . نام ريتمي از موسيقي عاشيقي نيز شكر يازي مي باشد كه نام روستايي كوره سونلي نشين سلماس مي باشد.
اشاره شد كه مذهب تركان كوره سونلي شافعي مي باشد . علي رغم اين موضوع پاره اي از اشعار صوفيانه با رنگ شيعي در ميانشان رايج مي باشد:
علي ذوالفقاري آتدي درياده قالدي
نئچه مين ملكلر اوندان درس آلدي
اوزونده ن نقابلي بير عرب گلدي
اؤزو اؤز جنازه سين يئريدان علي
دؤنياني يئرينده ن يئريدان علي
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
ميندي دولدولي گئديب گول كيمي
قنبر قاباغيندا يئرير قول كيمي
كافير اوستونه وارار شئر كيمي
كافري ايمانه گتيران علي
دؤنياني يئرينده ن يئريدان علي
در ميانشان تصوف و ايمان به اوليا الله در شخصي به نام (( بابا ارزن Bəbərzan )) (( محمد حنفيه )) و (( انيس )) متجلي است.
بابا ارزن نام پيري مدفون در هود ه ر در كنار كور اوغلو قالاسي. محمد حنفيه اوجاغي محلي است در كنار جاده خوي به سلماس وآن سنگي است كه سوراخ بوده و مردم براي برآورده شدن نذرشان و احيانا طلب فرزند از درون اين سوراخ عبور مي كنند. به اعتقاد مردم محمد حنفيه فرزند امام علي در اين محل غيب شده است. همانند اين سنگ در نزديكي شهر حاجي بكتاش محل دفن حاج بكتاش ولي در تركيه نيز ديده مي شود.
در فولكلور اهالي وقايع دهه ها و صده ها ي اخير غرب آذربايجان به شكل زيبايي بارز است [5]. مثلا در شعر زير گوشه هايي از جنايات ارامنه در غرب آذربايجان ( واقعه جيلولوق در سال 1918 ) كه طي آن بيش از يكصد وپنجاه هزار نفر از اهال آذربايجان شهيد شدند تصوير شده است :
باغلار آراسيندان چيخدي گوي آتلي
هامي نيزه لرين باشي پولاددي
آروادلار اوشاغي گور چايا آتدي
آتما توتما گاوير قولون قوروسون
قالخان آراز كيمي قانين گؤل اولسون
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
عثمانلي لار گئتدي جئلو لار قالدي
خوي ايله سلماسي اليندهن آلدي
اونلار بيزيم يئره قيطليق سالدي
چؤره يين بيريني قيرانا گؤردوم
چؤره يين بيريني قيرانا گؤردوم
موسيقي تركان كوره سونلي شاخه اي از موسيقي آذربايجاني و آناطولي مي باشد. رقص هاي با شكوه مردان و زنان كوره سونليكه ِياللي مي گويند در مجالس عروسي و ساير مراسمات شاد آنان بسيار تماشايي بوده و يادگاري از اجدادمان مي باشد. در اين نوع مراسم عروسي علاوه بر رد پاي شامانيزم رد پاي توتميزم نيز به چشم مي خورد. از بقاياي شامانيزم پرتاب قيزيل آلما و از بقاياي توتميزم ميتوان به هديه يك مرغ به عروس خانم هنگام كوچيدن به خانه بخت ميباشد. مرغ سمبول اولاد زياد مي باشد.
تركان كوره سونلي همچون ساير تركان علاقه فراواني به اجدادشان دارند و حتي پس از فوتشان نيز لحظه اي از آنان غافل نمي باشند. مثلا افرادي از طايفه كه پس از سالياني به منزل فاميلهايشان مي آيند در اولين روز به مزار بزرگان رفته پس از قرائت فاتحه اي از خاك مزار بزرگانشان بر دهانشان مي گذراند.
باياتي ها هم كه جزو عناصر اصلي تركان محسوب مي شود نيز در ميانآنان بسيار رايج است:
بو داغدا وار آلتي گول
اوستو چيچك آلتي گول
بير گول باهار گتيرمز
گوند ه ر يارا آلتي گول
نمونه اي از نفرين آنها
هئل هئللي لر يارپاغي
آستانالار تورپاغي
هر كس بالاما سوز دئسه
گؤزونه بيبر يارپاغي
در مورد اسفند دود كردن اين اشعار را مي خوانند:
اوزه رليك سن هاواسان
هر بير درده بير دواسان
درد قاپيدان گيرنده
سن او دردي قاوارسان
آغ گوز، قره گؤز ياشيل گؤز قويون گؤز آدام گؤز ياشيل گؤز
هاميسي چاتداسين پارتلاسين
اعيادشان تماما اعياد ديني است از جمله عيد رمضان، عيد قربان. در عيد قربان همگي از گوشت قرباني كوفته درست مي كنند.
نمونه اي از تاپماجا ها:
هاني داباني هودي داباني ايكي قيچي وار بير داباني ( ته ره زي )
او نمنه دي آلتي سو دي اوستو اوت ( قه يلان )
ها گئد ه ر هو گئده ر بير قه ريش يول گئد ه ر ( بئشيك )
قيرخ دهنه گلين بير بويدا ( كيربيت )
نمونه اي از اعتقاد عامه
اگر پلك كسي بزند نخ قرمز رويش مي گذارند تا از حركت بيفتد.
اگر لنگه اي از كفش روي يك لنگه ديگر سوار شود گويند درباره صاحب كفش صحبت مي كنند.
موقع خاموش كردن آتش و ريختن آب داغ به زمين بسم الله مي گويند.
براي دفع بلا و نظر بد اسفند دود مي كنند.


[1] اين طايفه از تركان اغوز براي اولين بار از طرف نگارنده به دنياي علم معرفي مي گردد.
[2] ايران آذربايجاني تدقيق راپورو ، اركان حربيه عمومي ، استخبارات دائره سي ، آنقره 1927 ، ص: 48
1-Oğuzlar (Turkmenlar) Prof. Dr . FARUK SUMER Istanbul 1909 5. Baski
[4] هودر قالاسی از قلعه های مشهور سلماس با نامهای مختلف ((قالا)) ((کور اوغلو قالاسی)) ((قيز قالاسی)) در 3 کيلومتری غرب روستای هوده ر Hodar از محال ((کوره سون لی )) سلماس قرار دارد . تا روستای هوده ر با جاده ماشين رو و از آنجا به قلعه راه مالرويی روستايی امروزين را به قلعه باستانی هوده ر وصل می کند . می توان مختصات قلعه را به ترتيب زير نوشت : عرض 13 و 44 ، 48 و 38 طول شمالی

الف) موقعيت زمين شناسی منطقه :
قلعه هوده ر در غرب سلماس در کوههای مشهور به ((هوده ر داغلاری)) قرار دارد . منشاء اين کوه رسوبی است و رسوبات ماسه ای همراه با کنگرلومراهای بزرگ دانه به علاوه فسيلهای متعدد ((باليق قولاغی)) رسوبی بودن کوهها را ثابت می کند . فسيلهای بدست آمده از اين منطقه مربوط به دو کفه ايهای دوران سوم زمين شناسی و مربوط به دوره ترشياری از حدود 45 – 23 ميليون سال پيش چنين می نمايد که در اين مناطق در زير آب بوده و بعد ها تحت چين خوردگيهای دوران سوم که در اکثر مناطق آذربايجان به وفور مشاهده شده از زير آب بيرون آمده است رسوبی بودن منطقه سبب شده است که آبهای روان بتوانند دره های عميق با مناظری زيبا و شگفت بوجود آورند .
فرسايش هر سال عمق دره ها را زياد کرده بطوريکه ممکن است اين ارتفاعات تا حدود 50 – 30 متر هم برسد . دره غربی کوه پهن و مشرف به زمين کشاورزی سپس کوههای ((قره قای)) می باشد ولی دره شمالی اين کوه با کوه قره قای بسيار عميق و تنگ می باشد . از نظر تکتونيکی هيچ نوع علامتی از گسل ديده نشد ولی آنچه که آشکار است اثر تخريبی زلزله ويرانگر سال 1309/1930 سلماس در اين منطقه ديده می شود .در اطراف اين کوه چندين چشمه و قنات زير زمينی ديده می شود که از نظر طعم و مزه با آبهای معمولی متفاوت و منشاء ماگماتيک دارد اطراف بعضی چشمه ها سولفوريزه شده است و اين مساله حاکی از فعل و انفعالات گستره درون زمينی منطقه دارد .
اين آبها پس از عبور از دره های اطراف جمع شده به دور می ريزند اين رود شعبه شمالی زولا چای را تشکيل می دهد . علاوه بر آب ، باد نيز سبب Wedering فرسايش شده است .در سمت شمالی کوه حفره بسيار بزرگی ديده می شود که توسط کوه کنده شده است .
ب) حيات وحش منطقه :
به سبب عدم دسترسی افراد مختلف به منطقه ، حيات وحش اين کوه دست نخورده باقی مانده است . حيواناتی نظير کهليک ، کرتن کله ، اوغلان يولاشی ، پروانه و مار و قورباغه و حتی لاک پشت ديده شده است .
ج) بررسی هوده ر قالاسی
در وهله اول آنچه که از اين قلعه به نظر می رسد وجود ديواره های سنگی قلعه می باشد – مثل تمام ديواره های قلاع مختلف . ولی مادر مورد به ديواره ای برخورد نکرديم . بر عکس به سنگهايی برخورديم که ممکن است در زمانهای گذشته در ديوار قلعه مور داستفاده قرار بگيرد اين سنگها بزرگ از پای کوه تا دامنه آن بر کرات ديده می شود . عليرغم وجود اين سنگها نتوانستيم حدود ديواره ها را از هم تشخيص دهيم . آسانترين راه ورود به دخمه ها و اطاقهايی که اوغلان قالاسی و قيز قالاسی ناميده می شوند از بالای کوه می باشد . با صعود به قله کوه اشراف بر دشت سلماس و راه کراروان روی سلماس – عثمانی کاملاً مشخص است . از اينجا از طريق راهرويی دالان مانند به اولين قلعه می رسيم . مردم به اين دخمه ((اوغلان قالاسی)) گويند شکل و شمايل اين دخمه عيناً مثل دخمه قارنی ياريق می باشد . و همين مشابهت شکل اطاقها ، ي:ی بودن اقوام سازنده آنرا نشان می دهد . اين دخمه ها نمی توانسته محل سکونت دائمی افراد بشری باشد چرا که انسانهای اوليه در دوران عصر حجر حدود 15 هزار سال پيش در غارهاي طبيعی که بوفور در آذربايجان يافت می شود زندگی می کرده اند در حاليکه اين دخمه ها کاملاً دست ساز بوده و شکل هندسی خاصی که حاکی از تکامل ذهن و فکر بشر در اعصار بعد می باشد را در خود جای داده است . شکل 2 و 3 بنظر می رسد اين دخمه ها در موارد مذهبی استفاده می شده . سنگ – کوه در ميان ترکان ( چه قديم و چه معاصر) از اهميت ويژه ای برخوردار بود . ترک ها کوه را حامی ، پدر ، برکت و نيرو بخش و پروردنده می شمرده اند . بطوريکه هنوز هم ايلات سبلان ، به کوه ساوالان ((سلطان ساوالان)) سوگند می خورند . ترکان آلتای معتقدند که قهرمانان از روح کوه پديد می آيند .خپلی بئل کور اوغلو – که بعضی ها اين قلعه را به وی نسبت می دهند – نيز کوهی است که قهرمان ما را پناه می دهد . زيارتگاههايی که امروزه در آذربايجان تحت عنوان ((اوجاق)) ها به چشم می خورد اکثراً در دامنه ها و قلل کوههای رفيع تعبيه شده که گويای اهميت وجودی اين کوهها در زندگی اجتماعی ترکان قديم بوده . طبق عقايد شامانيستی – فلسفه قديم ترکان که بقايای ان امروزه نيز در ميان ترکان ديده می شود – قام ها (رهبر مذهبی ترکان) با گوک تانری – خدای آسمانها – در ارتباط بوده اند بی شک کوهها می توانسه اين ارتباط را نزديک تر بکند . وجود زيارتگاه بابا ارزن Baba arzan در اينجا نيز به شکل مذهبی کوه در دروان معاصر دامن زده است بطوريکه اهالی روستاهای اطراف مقبره اين پير را زيارتگاه خود کرده اند .
شکل دخمهکاملاً هندسی و شبيه شکل مکعب مستطيل می باشد در اولين دخمه قلعه هوده ر سکوها و چاهی بيضوی شکل وجود دارد که علت وجودی اين چاه در اطاقی سنگی معلوم نيست در اين دخمه بر عکس قارنی ياريق ، اطاقکی نيز در بغل آن تعبيه شده است که حجره ها و زاويه های امروزين صوفيان و مريدان اهل حق را به ياد می آورد.
ايوان موجود در جلوی دخمه نيز منحصر بفرد می باشد و در هيچ يک از دخمه های سلماس ديده نشده است . برای ورود به دخمه دوم ((قيز قالاسی)) بايد دوباره به قله کوه صعود کرده سپس از جنوب کوه به پايين برويم هنگام نزول به اين دخمه پلکانهايی B گانه ای که بطرز خشن تراشيده شده است مشاهده می شود اين پلکانها در کاظيم داشی و قارنی ياريق هم ديده شده اين دخمه تفاوتهايی چندی با دو دخمه قبلی {قارنی ياريق و اوغلان قالاسی} دارد . اولاً اين دخمه تقريباً دايروی شکل بوده ثانياً از اين دخمه دايروی شکل سه دخمه تقريباً مستطيل شکل کنده شده است . در اين دخمه ها هيچ نوع چاه و سکويی که قبلاً در دخمه ها ی قبلی بود ديده نشد .
اين دخمه سه گانه را مردم محل ((قيز قالاسی)) می نامند . محققان معتقدند مردم قديم با اطلاق قلعه ها و پل ها و کوهها به دختر (قيز) سعی در بيان اين مطلب بودند که اين قلاع مانند دختران دست نيافتنی و ناگشودنی هستند . قيز قالاسی در سراسر آذربايجان (باکی ، ميانا، سلماس ، و ... ) ديده می شود . در اين ميان بعضی ها هم معتقدند آنچه که قيز قالاسی ناميده می شود در حقيقت ((اوغوز قالاسی)) می باشد که به قيز قالاسی تبديل شده است .
از ديگر سو محليان معتقدند که کور اوغلو قهرمان نامدار آذربايجان – روزگاری در اين قلعه سکونت داشته و سه همسرش را در اطاقهای سه گانه اين دخمه سکونت می داده است . جالب اينجاست که الکساندر خودزکو – دانشمندی که در اواسط قرن نوزدهم برای نخستين بار ترجمه ای از کوراوغلو را به انگليسی انتشار داد و اين داستان را به جهان علم معرفی کرد – کوراوغلو را بر اساس اظهارات مردم آذربايجان ساکن دژی به نام چنلی بئل واقع در دره سلماس و سه راه خوی – ارض روم معرفی می کند .
بنا بر اين هيچ بعد نيست چنلی بئل نام برده شده خودزکو همان ((هوده ر قالاسی)) امروزين سلماس باشد که در سر راه خوی و مشرف بر جلگه سلماس بنا شده است .


سير تاريخی قلعه :
پيدا شدن تکه ای کوچک از سنگ اوبسيدين obsidian که به طرز ماهرانه ای تراش داده شده و شايد تکه ای از يک آلت برنده قديمی می باشد ، اين قلعه را به دوران ميانه سنگی (حدود 15 هزار سال قبل) می برد . به ديگر سخن در دوران ميانه سنگی که هنوز مردم آذربايجان با فلزات آشنايی نداشتند در اين کوه ساکن بودند . سفالهای بدست آمده از اين کوه و قلعه نيز حاکی از از استقرار مردمی است که با صنعت سفالگری آشنايی داشته اند . در اکثر سفالهای بدست آمده شکل منحنی (موج) بچشم می خورد که شايد سمبلی از ردوهای پای کوه باشد . از اين نوع سفال ها در زينجير قيز قالاسی تمر Zincir ديده شده است . سفالهای ديگری نيز بدست آمده که شکل هندسی خاصی نظير خطوط موازی و شکسته در آن ديده می شود . بی شک اين محل يک قلعه اوراتويی بوده که چهار هزار سال پيش از قلاع مدافع دشت اولهو (سلماس قديم) شمرده می شد .نام اين قلعه معلوم نيست ولی مشخص است که از سال 622 م تقريباً (1375 سا ل قبل ) به نام ((هوده ر)) ناميده می شد است .
جريان از اين قرار است که ساسانی در سال 614 م به اورشليم که در آن زمان از امپراطوری روم بود حمله و آنجا را با خاک يکسان کردند با تلافی اين حمله در سال 622 م . هراکليوس امپراطور روم با ترکان خزر پيمانی بست و طی ان از آذربايجان به قلمرو ساسانی حمله کرد . در اين ميان از خيل 120 هزار نفری قشون ائتلافی 45 هزار نفر آنر اترکان خزر تشکيل می دادند . ستون ائتلافی تا نزديکی سلماس پيشروی کرد ولی به عللی نامعلوم در سلماس ترکان خزر پيشروی نکرده در سلماس و مناطق اطراف ماندگار شدند .
به احتمال قوی نام هوده ر از کلمه خزر گرفته شده با تبديل ((د)) به ((ز)) و ((ه)) به ((خ)) جالب اينکه محله ای امروزه در اورميه هازاران ناميده می شود که بيانگر خزران می باشد.
در اين قلعه سفالهای لعاب داری بدست آمده که می توان آنها را به اواخر دوران ساسانی و دوران اسلامی مربوط دانست .
بدين ترتيب اين قلعه در دوران اسلامی نقش بسيار مهمی در تاريخ سلماس ايفا کرده که متاسفانه حافظه تاريخی نتوانسته آنرا به يادگار بسپارد . در دوران صفويه اين قلعه از قلاع محکم و استوار شمرده می شد . جالب ترين حادثه اين قلعه مربوط به اوايل دوران قاجاريه و طغيان جعفر قلی خان دؤنبولی در آن بود . فتحعليشاه قاجار پس از دفع مخالفان و مدعيان سلطنت آذربايجان برای استمرار حاکميت خود، پسرش عباس ميرزا نايب السلطنه را به تبريز فرستاد و از اين پس تبريز و آذربايجان وليعهد نشين قاجار شد و به تدريج اهميت سياسی خود را باز يافت . عباس ميرزا در سال 1214 ه . ق به تبريز آمد و مشغول سروسامان دادن به اوضاع مملکت شد در همين حين خبر آوردند که جعفر قلی خان دونبولی که بعد از برادرش حسين خان دونبولی حکومت خوی وسلماس را در دست گرفته قصد طغيان دارد . عباس ميرزا برای اطمينان از اينکه وی لياقت جانشينی حسين خان را دارد او را به تبريز احضار کرد . جعفر قلی خان مجبور به آشکار کردن موضعش شد و از پذيرش دستور عباس ميرزا امتناع کرد و شروع به استحکام قلاع سلماس نمود . از جمله قلعه های چهريق و هوده ر و قارنی ياريق . عباس ميرزا پس از دريافت خبر طغيان وی به قصد سرکوبی وی قشونی مرکب از سواره و پياده تهيه و در يام مستقر شد و از آنجا دستور حمله به سلماس را صادر نمود . جاسوسان جعفر قلی خان به سرعت خبر حرکت عباس ميرزا و قشون مسلح وی را به اطلاع جعفر قلی خان رساندند وی پس از دريافت اين خبر بسرعت شروع به سربازگيری از ايروان تا قارص کرده و خود را برای دفع حمله عباس ميرزا آماده کرد . جمع قشون وی را 15 هزار نفر نوشته اند ولی واضح است که اين رقم گزاف است خاصه آنکه مدت قشون گيری کم بوده . جعفر قلی خان برای امنيت بيشتر و حفظ سلماس در قبال حمله عباس ميرزا ، قلعه هوده ر را تسخير و اهالی آنجا را قتل عام کرد و زن و فرزندانش را به اسيری گرفت . در اين طايفه حيدراملو که جزو اتباع عثمانی بودند برای کمک به نزد وی شتافتند و جعفر قلی خان را بيش از بيش بر عقيده خويش مستحکم و استوار نمودند . جعفر قلی خان پس از اين اقدامات امنيتی برای بستن راه سلماس ، دشت سلماس را به آب بست و لکستان را مسدود کرد . بطوريکه تصرف سلماس از شرق غير ممکن شد و تنها راه نفوذ پيشروی به سلماس از طريق کوههای شکر يازی و گردنه قره تپه و هوده ر امکان پذير شد و اينراه نيز بخاطر استحکام هوده ر و قطع راههای موجود توسط قوای جعفر قلی خان تقريباً بعيد بنظر می رسيد . با ايجاد اين مواضع جعفر قلی خان بيش از پيش بر پيروزی خود و حکومت بر کل آذربايجان اميدوار شد .
جاسوسان عباس ميرزا در نزديکيهای سلماس خبر از ايجاد چنين استحکاماتی را به اطلاع وی رسانده و پيشنهاد کردند – همانطوريکه جعفر قلی خان نقشه کشيده بود – ابتدا هوده ر تصرف سپس از طريق هوده ر به سلماس راه يابند . از طرفی تصرف هوده ر منوط به گذشتن قشون عباس ميرزا از باريکه سلماس – مغانجوق بود قشون عباس ميرزا پس از صوابديد امور در 7 ربيع الاخر 1214 ق . از باريکه سلماس – مغانجوق گذشته ولی ديری نپائيد که حملهجعفر قلی خان با شدت هر چه تمامتر از قلعه هوده ر آغاز شد .
عباس ميرزا فوراً ميمنه سپاه را به نظام الدوله – ميسره را به سليمان خان قاجار و قلب را به ابراهيم خان قاجار سپرده و جناح را به احمد خان مقدم بيگلر بيگی تبريز و مراغه سپرده خود فرماندهی کل قوا را بر عهده گرفت . چندی از حمله قشون نگذشته بود که سپاه عباس ميرزا شکست خورده عقب نشينی کردند . گر چه تلفات اين عقب نشينی بعلت ايجاد باتلاق در پشته سر قشون عباس ميرزا زياد بود و ليکن به تدريج با درايت عباس ميرزا سپاه انضباط خود را بدست آورده و به حمله دست زدند . در اين حملات جعفر قلی خان با دادن 5 هزار کشته و اسير شکست خورده با ماکو عقب نشينی کرد و هوده ر به دست قشون عباس ميرزا افتاد و گويا منهدم شد . پس از اين فتح فرمان حکومت سلماس بنام پير قلی خان شام باياتی صادر شد .
نقل است که پير قلی خان شام باياتی جعفر قلی خان را تا گردنه قره تپه سلماس تعقيب و در آنجا به وی رسيد جعفر قلی خان تفنگ مشهور خود را و دنباله آنرا به سوی پير قلی خان دراز کرد و گفت : بس نيست ؟
پير قلی خان فوراً تفنگ را گرفت : به سلامت ، برو ، جعفر قلی ! و اين نحوه رفتار سپاهيان بود . آن تفنگ را در زمان حکومت قاجار با ياقوت مرصع کرده و در آيينهای رسمی در حضور پادشاه يکی آنرا بر دوش می نهاد . سازنده آن علی کريمه ای تفنگساز بود .



[5] ملك زاده ديلمقاني، توحيد، سلماس ذر سير تاريخ و فرهنگ آذربايجان ، سلماس 1378

0 Comments:

Yorum Gönder

<< Home